«آری» به شادمانی برای رفع تحریم‌ ها؛ «نه» به عوام‌فریبی!

esteghbal «آری» به شادمانی برای رفع تحریم‌ ها؛ «نه» به عوام‌فریبی!

 

مذاکرات هسته‌ای ایران با چند کشور برتر دنیا موضوعی است که این روزها به شدت موجبات گرفتن امتیازات مثبت را برای جمهوری اسلامی از سوی بسیاری از مردم ایران فراهم آورده است. این مذاکرات البته از چند جنبه قابلیت بررسی دارند که خوشحالی از بابت ایجاد تعامل با غرب و برداشته شدن تحریم‌ها، یک بعد و تنها بعد مثبت آن است. اما بسیاری از ابراز خوشحالی‌های مردم ایران این روزها به راستی گریستنی هستند!  پسندیده بودن داشتن روابط مثبت با دیگران اصولا آنچنان مبرهن و واضح است که حتی دیکتاتورها هم برای نگفتن آن به زحمت می‌افتند. هر انسانی که در جامعه‌ی امروزی زندگی کرده باشد از این موضوع خوشحال می‌شود. رفع تحریم‌های اعمال شده بر کشور هم مشمول همین قاعده می‌شود. ای کاش ابراز خوشحالی این روزهای مردم ایران و واکنش‌های‌شان به مذاکرات تنها منعکس کننده‌ی چنین دلایلی برای خوشحال بودن می‌بود! اما بسیاری از این ابراز خوشحالی‌ها  منعکس کننده‌ی نتایج مهم دیگری هم هستند. حق غنی‌سازی یک مسئله‌ی فرعی برای جمهوری اسلامی است که با «زرنگی» تمام آن را تبدیل به بزرگترین ابزار معامله با مردم خودش و البته دیگران کرده است. معامله‌ای که برای مردم ایران هردو سویش باخت خواهد بود چرا که یک سویش مواجهه با جهان و خطر جنگ و تحریم است و یک سویش همراهی مردم به شکل مدیریت شدن مطالبات‌شان و سرپوش بر کاستی‌ها.

اگر سری به صفحه‌ی فیسبوک آقای جواد ظریف بزنیم، انبوهی از تشکرها و دست‌مریزادها با ابراز احساسات غلیظ به چشم می‌خورند که به وضوح از اینکه ایران به غنی‌سازی ادامه می‌دهد و حق غنی‌سازی از ایران گرفته نشده ابراز خوشحالی می کنند. بگذریم که در متن انتشار یافته از توافق در مذاکرات به هیچ عنوان چنین چیزی قید نشده است، نکته‌ی تاسف‌بار خوشحالی‌ها برای ادامه‌ی غنی‌سازی است. به همین سادگی مردم پشت سر کارت بازی سیستم ولایت فقیه قرار گرفته‌اند. جا داشت که مردم خوشحال بشوند اما برای رفع تحریم‌ها، نه برای حق غنی‌سازی. مسئله‌‌ای که تا به حال که چندین سال از انجامش می‌گذرد نه تاثیری در پیشرفت علمی کشور داشته و نه در رشد اقتصادی موثر بوده است. از آن گذشته، عامل سیه‌روزی بیش از پیش این سرزمین، سرپوش خبری بر جنایت‌ها و چپاول‌ها و خاموش شدن صدای هزاران فریاد خیرخواهانه بوده است. موضوعی که هیچ فوریتی نداشته و ندارد و صد البته تلاش‌های علمی و اقتصادی بسیار ارجح‌تری مثل توسعه‌ی زیرساخت‌های کشاورزی، تولید و علوم پزشکی را هم تحت تاثیر قرار داده است، به خوبی نقشش را در زمینه‌ی تضمین بقای حکومت فعلی و همراهی مردم ایفا کرده است. البته موضوع در اینجا سرنگونی نظام جمهوری اسلامی نیست. دقیقا بحث منافع ملی و مدیریت مطالبات و اولویت‌ها مطرح است. موضوع این است که برای بقای عامل نابودی منافع ملی و سرپوش سیاسی برای ناکارآمدی سیستم اجرایی این روزها چه مدیحه‌سرایی‌های که نمی‌شود.

حرف‌هایی شنیده می‌شوند که به راستی جای تامل دارند. از طرف بسیاری قهرمان ملی ایران، آقای محمد جواد ظریف معرفی می‌شود. برخی با شعار الله اکبر و صلی علی محمد … مصدق آمد و نفرین کردن اعراب که چندی است محمد و علی را از آن ها گرفته‌اند سرمست شده و به کلی فراموش می‌کنند که اصل ماجرا و مایه‌ی بدبختی همین غنی‌سازی بوده است. آقای جواد ظریف در گزارش صبح بعد از مذاکرات در فیسبوک خود نوشته بودند : «تحریم‌‌ها در سراشیبی افتادند، غنی‌سازی ادامه می‌یابد، هیچ مرکزی تعطیل نخواهد شد و تغییری در برنامه‌ی هسته ای کشور نخواهد بود.»(نقل به مضمون) تو گویی که همه چیز گرفته باشند و هیچ در قبالش نداده باشند. تو گویی که این غنی سازی چه تحفه‌ی دل‌انگیزی است و تو گویی هیچ هزینه‌ای برایش پرداخت نشده.  البته اینجا، نوشته‌ی ایشان به عنوان یک سیاست‌مدار و نماینده‌ی جمهوری اسلامی هیچ ایرادی نداشت و بسیار هم دقیق و موثر بود. اما برخی از واکنش‌های مردمی گریستن داشت.

کار از این هم فراتر رفته بود: مثلا جایی در جواب پلاکاردهای سال ۸۸ که مردم در اعتراضات با خود حمل می‌کردند و با رنگ سبز نوشته بودند رای من کجاست، با رنگ بنفش نوشته شده بود رای من اینجا است. پوپولیسم بنفش جمهوری اسلامی تمام قد هویدا شده بود. هزار چرا و چگونه را به این شکل می‌شود بین مشت‌های بسته‌ی «زنده باد گویی» جا داد.  با این حال هنوز برای بسیاری هم نوعی پاتک سیاسی به خوبی در این صحنه‌ها قابل رویت است.

تفکیک کردن خوشحالی به دلیل امکان ارتباط با غرب و رفع تحریم‌ها از افتادن در دام شیادانی که فردا همین را بهانه‌ی چپاول‌های تازه خواهند کرد امکان‌پذیر است. آیا نمی‌شود دست‌مریزاد را به عملکرد مثبت(ولو از سر اجبار و ترس) در زمینه‌ی نوشیده شدن جام عسل (!) گفت و از آن سو هم طلبکار بود که اصولا چرا چنین کردید و چرا هنوز هم این مسئله را دارای اولویت بسیار می‌دانید به شکلی که در اولین گزارش بعد از مذاکرات، موفقیت‌آمیز بودن آن یک پای اصلی‌اش تداوم غنی‌سازی اورانیوم است(حتی برجسته‌تر از رفع تحریم‌ها)؟ آیا بهتر نیست چنان این مسئله جدی گرفته شود که مردم آنچنان ساده‌لوح به چشم نیایند که هرگاه لازم بود مناقشه‌ای ولو به قیمت چندین سال مشقت برای آن‌ها برپا بشود و در نهایت هم با کمی نرمش قهرمانانه همان مناقشه تبدیل به کارت‌های صدآفرین بشود؟ به راستی سیاستمدارانی که ببینند مردمی را که تا همین چند سال پیش در خیابان سلاخی می‌کردند امروز تنها به خاطر این که به حکومت فشار آمده و زیر بار همراهی عملی با منافع مردم رفته‌‌ است، همان سلاخی‌ها را برای‌شان پیشکش آورده‌اند، باید هم چنین ساده و ابتدایی دست به فریبکاری بزنند.

شایسته آن بود که اینگونه القا شود که خوشحالیم که بالاخره فهمیدید، نه اینکه دست از پا نمی‌شناسیم که به ما هم این وسط چیزی رسید و اصلا هرچه کردید یادمان رفت و هر چه کنید یادمان می‌رود این وقت‌ها! این نوع عوام‌فریبی و بزرگ‌نمایی، مردمانی ساخته است که با ساده‌لوحی هرچه تمام‌تر می‌نویسند: «صلح و آشتی بر جهانیان مبارک.» ای جهان به فدای سادگی تو که این را نوشتی! باشد که جهانیان بالاخره روی صلح و آشتی ببینند، هرچند که هرکس از ظن خود شد یار این صلح جهانی. آنان که طراح این مدیریت اذهان بوده‌اند، چه نوشابه‌ی دلچسب و گوارایی باید با این گفته برای خود بریزند. چه مهر تاییدی است به شناخت‌شان از تو! این سر و صدا و بزرگنمایی زیاد بلاهای متعددی بر سر اقشار مختلف می‌آورد. بدترین آن، تاثیری است که روی افرادی می‌گذارد که در نیمه‌راه آزاداندیشی رفته‌اند و با ترس از تنهایی و ناکارآمدی به آرامی آن‌ها هم ابتدا دهان‌شان را می‌بندند، سپس چشمان‌شان را می‌بندند و در نهایت دهان‌شان را از آن گوشه‌ی دیگرش باز می‌کنند که شیرینی زننده‌ای دارد. وقتی این رفتارهای افراطی در زنده باد گفتن‌ها و ساختن پلاکاردها و شعارهای بی‌ربط را در کنار خبر «مذاکرات ایران با غرب برای توافق سر مسائل هسته‌ای پیش از انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری» می‌گذاریم، بیش‌تر این پوپولیسم بنفش و طراحی دقیقش آشکار می‌شود.  پوپولیسم بنفش جمهوری اسلامی، ماهرانه‌ترین پاتک سیاسی ممکن از سوی جمهوری اسلامی به جنبش سبز و یک‌دست شدن مردم در برابر خودش بود. نه از این جهت که جنگ نشود و ایران سوریه نشود- از آن جهت که به سود مردم بوده و هست- بلکه از این نظر که خواست گروه بزرگی از مردم را و ذهنیت‌ها را نسبت به ماهیت اعتراض و مطالبه مدیریت کرد.

پ ن:

ما «مردم» هستیم.  مردمی که خوب است به سود خودمان، به سود آینده‌ی فرزندان‌مان و سرزمین‌مان شادی کنیم و نگذاریم دلیل شادمانی‌های‌مان را مهندسی کنند. این یکی را می‌توانیم مراقب باشیم.

 

منبع: وبلاگ اندیشه

This entry was posted in armando96 and tagged . Bookmark the permalink.

Leave a comment